نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





دلیل این بی توجهی در کجاست

آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم یکی از صبح‌های سرد دی ماه در سال1390 ، مردی در متروی تهران، ویولن می نواخت. او به مدت ۴۵ دقیقه، ۶ قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند، بیشتر آنها سر کارشان می‌رفتند. بعد از سه دقیقه یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد. او سرعت حرکتش را کم کرد و چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود. ۴ دقیقه بعد: ویولنیست، نخستین پولش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد. ۵ دقیقه بعد: مرد جوانی به دیوار تکیه داد و به او گوش داد، سپس به ساعتش نگاه کرد و رفت. ۱۰ دقیقه بعد: پسربچه سه‌ساله‌ای که در حالی که مادرش با عجله دستش را می‌کشید، ایستاد. ولی مادرش دستش را محکم کشید و او را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می‌دید. چند بچه دیگر هم کار مشابهی کردند، اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور کردند که نایستند و سریع با آنها بروند. ۴۵ دقیقه بعد: نوازنده بی‌توقف می‌نواخت. تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند. بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه داند. ویولینست، در مجموع 14500 تومان کاسب شد. یک ساعت بعد: مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد. هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد. بله. هیچ کس این نوازنده را نمی‌شناخت و نمی‌دانست که او «سَیّد محمّد شریفی» است، یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا. او یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی را که تا حال نوشته شده، با ویولن‌اش که ۳۵ میلیون تومان می‌ارزید، نواخته بود. تنها دو روز قبل، سَیّد محمّد شریفی در برج میلاد کنسترتی داشت که قیمت هر بلیط ورودی‌اش به طور متوسط 100 هزار تومان بود. این یک داستان واقعی است. روزنامۀ همشهری در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که سَیّد محمّد شریفی به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد. سؤالاتی که بعد از خواندن این حکایت در ذهن ایجاد می‌شوند: در طول زندگی خود چقدر زیبایی در اطرافمان بوده که از دیدن آنها غافل شده ایم و حال به جز خاطره ای بسیار کمرنگ چیزی از آن نداریم؟ به زیبایی هایی که مجبور به پرداخت هزینه برای آن ها نبوده ایم چقدر اهمیت داده ایم؟ در تشخیص زیبایی های اطرافمان چقدر استقلال نظر داریم؟ تبلیغ زیبایی ها چقدر در تشخیص واقعی زیبایی توسط خودمان تاثیر گذار بوده؟ (به عبارت دیگر آیا زیبایی را خودمان تشخیص میدهیم یا هیجان تبلیغات و قیمت آن؟؟؟!!!) و نتیجه‌ای که از این داستان گرفته می‌شود: اگر ما یک لحظه وقت برای ایستادن و گوش فرا دادن به یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا که در حال نواختن یکی از بهترین موسیقی‌های نوشته شده با یکی از بهترین سازهای دنیاست، نداریم، … پس: از چند چیز خوب دیگر در زندگی‌مان غفلت کرده آیم؟؟؟؟


[+] نوشته شده توسط مجید در 14:5 | |







رویای گل سرخ

  1. زره یا قطره ای از کهکشان دنیای بی انتهای تو را آرزو دارم
    که خود نه زره
    و نه قطره
    و نه گلبرگ گلی گمنامم
    که شقایق را ستوده ام
    اطلسی هارا به تما شا نشسته ام
    گل سرخ را خاطره ساخته ام
    طپش هایم سنگین به فراز قله ای گم نام
    برای آزادی تو
    ترانهء مرغ سحر را ضمضمه گرم
    برای فردای باتو بودن و شعر سرودن
    تو ای رویای گل سرخ 
    (مجید)

[+] نوشته شده توسط مجید در 21:59 | |







شب ها

شب ها همیشه تنهاست
قصهء با تو بودنم
سر آغاز شب تنهاییست
آنکه در طپشش خوانند و دانند
بی حضورت بی اوج کلامت 
بی نگاه سر شارت
جز سکوت صدایی را ترانه ساز نیست
شاید سکوت بلند تریرن نوای باتو بودن 
وعشق سرودن باشد
همیشه تصویر تورا می سرایم 
و این یلدا بی تو به سر نمی شود 

(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 10:43 | |







"فروغ" را

امروز دیگر زمانیست نو
برای اندیشیدن ها مان 
عصریست تازه که هر گز در خلوت تنهایی 
با گل شب بو آرام شدن برایمان کافی بودن را نمی توان 
نگاه های پشت در , اندوه های مان را به شیرینی دیداری نو نوید سحر میدهد مرا 
تا کی دست هامان زهم دور باید
تا کی گل سرخ مان در لا بلای صفحات تاریخ ساییده شوند؟ 
"فروغ "را میشود در شبنم اشک نگاهی به شرمگینی لبانی تب دار 
به آغوش گلی گمنام پیوند زد و آواز پرندهء سحر را ضمضمه کرد
(مجید)فروغ


[+] نوشته شده توسط مجید در 10:40 | |







جالبترین اعتراض

 
 
 
 
 
 
 
 
 

پایینکشیدنشلوار ونشان دادن باسن آمریکایی ها به قطار

 

 هر سال در دومین شنبه جولای عده ای از مردم آمریکا درایستگاه شهر  Laguna Niguel در کالیفرنیا دور هم جمع می شوند و شلوار و شورت هایشانرا پایین کشیده و باسن خود را به نمایش مسافران این قطار در می آورند. این شیوه ایاز اعتراض می باشد که به Mooning معروف است. آمریکایی ها کالیفرنیا بر این باورند که ساخت این خط راه آهن بی مورد بوده و مالیات های آن ها بیهوده تلف شدهاست. آن ها این شیوه را بر گزیدند تا اعتراض خود را با این کار نشان دهند. امسالحدود 1000 نفر در ایستگاه های مختلف این خط راه آهن جمع شده و باسن های خود را بهنمایش گذاشتند! ولی سال پیش جمعیت بیشتری (8000 نفر) از این همایش استقبال کردند. معمولا واگن های قطار در موقع این نمایش پر از مسافر می باشد و راننده ها سرعت قطاررا کم می کنند تا مسافران از این مناظر لذت کافی را ببرند!


[+] نوشته شده توسط مجید در 13:59 | |







باتوبودن

هوای با تو بودن دارم ای دوست ..
. نمی دانم صدای سکوتم را میشنوی؟ 
باران طپش های کلامم 
در دونه دونه الف بای نوشته هایم جاریست 
نوای موسیقی گفته هات و نوشته هات 
عطر افشانی می کنند
هر از چند گاهی ؟
باز هم آوایی و آوازی نغمهء ساز ی ؟
شاید سروده هات را به کلام پاسخنی 
به شکوه بارانی بشود مزین کرد
هر گز کلام رسای احساس درونی تنگ نبوده است
ترانه سرای دلم بادلم بیشتر سخن بگوی
آشفته تر از همیشه 
پیوسته تر از هر سکوت
پلکهای چشمم برای آمدنت 
هی می پرند 
و بامدادان صدای خورشید رهایی 
از نگاهت سرازیر می شود

     (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 10:55 | |







قلمیم

(قلمیم)

کونلومین ایستکی سن سن سن عزیزیم قلمیم

دردمین درمانی سن سن سن عزیزیم قلمیم

سن منیم اینجه سوزوم آل نفسیم سن قلمیم

دردمی دش کونلومی کوز کیمی یاندیر

ائله بیر ایستی نفس یاز قلمیم

ائومین داغیل ماغسین دان

غونچه لر بوغولماغسین دان

آرازین آیرماغسین دان

سارانین بوغولماغسین دان سوز یاز

سنه من باغلی اولان دان بری کونلوم داریخیر

اورک ائوز ایستکینه سانکی چاتانمیر چابالیر

سئوز داغ آلتیندا الو تک سینه می یاندیریری

سینه ده دوستاق اولار تک بوغازیم دویونله نیب

یوخسولا یازما دوزوم سن قلمیم

چوخ دئییرلرخطبا عصیان ائوتون سئوندیر اوزون

اما سن آیری باخیش له سئوز یاز

قار قالار قئور قی سینی ویران یاز

زلی رل قانونی نا عصیان یاز

دئیلگیم سن گئو نشی لن تانیش ائول

نرگسین گئوز لرینی لاله لره یاز نگران

یئوخسولین ئور الینه تو.پانچانی

وورسون هر یرده قویوخ پاتلاییش اولسون

بابکین ایلقاری ائیل لرله دوغولسون

ینی دن بیر یاشاییش خالقل یازیلسین

ماهنی لار عشقی بوتون عالمه یایسین

عشق چایلاقوشولوب دنیزه چاتسین

کونلومی دش قانیمیله ینی دن قاقون یاز

فرخی لر سئوزونی یاز دئمه آغزیم تیکیلیب

سنی پوزگونلادانین دنیاسینی پئوزگون یاز

گئونشی چاغیر میشام سن له بیر گل قئوناق

قئوناقین گلمه سینه دالغا لارا طغیان یاز

یئوردومین گئولش قاباق چیچک لریندوت الینی

ائونلاری قیزیل گول ائلین تانیش ات

دئگیلن اونلارا ایستکلی بالا جا قارابالیق ناغیلین

دنیزه چاتماغا اومان یئرینه یئول گوستر

باغلی دی یولاریمیئز اللریمیزآچ یولی هم ده الیمی

قئول قانات ور اوچماغا حیات یولونی آچماغا

قلمیم توتولموشام حالیمی چئوخ توتگون یاز

لیلی کئونلون دن اوچون بیر ینی دن مجنون یاز

باغئریرام دیلگیم آغزیم دا قان اولسا ینه

عشقلن ایستگلن آیدین ائیشیقلی سئوز یاز

(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 10:52 | |







خواب

در بستر اندیشه های سرخم باران میبارید

دانه های باران را به شکوه ترنم نگاهت

دونه دونه دردست های لرزانم شمردم 

که نام زیبایت بارانی شد

آرزویئ کردم

کاش باران از دست هایم نمی ریخت 

که دستانم را به دلم گرم فشردمش 

بوئ احساس خنکی آرام بخشی 

مرا در خود فرو ریخت

چشمانم رایارای گشودن نماند

شاید خواب میدیدت

        (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 22:6 | |







بادلم سخن بگو

این چنین نگاه گرمی

صدای آوازیست 
شور ترانه ایست
نشاط نغمه ایست 
گویای سکوت رازیست
آوای دعوتیست به شهر صبح امید
پاسخم ده باز به نگاهی دوستانه
ای فراتر از شعر و شور عشق
با فریاد های دلم 
با تمنای دستان خالیم 
با بغض های نهانیم
همدمی مرا 
تو ...گویای خاموش
با دل تنگم سخن بگوی

      (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 15:19 | |







در مورد اندیشه های دو جنس مخالف

جوابی در مقابل یک سوال جالب یکی از دوستان
( چرا در روابط دو جنس مونث و مذکر ,مونث ها فکر میکنند فریب خوده اند ومذکر هافکر می کنند زرنگی کرده اند و ....))

                                                               ..................................

روابط انسانها با تموم گستردگی و غریزی و اجتماعی مربوط به آموزه های فرهنگی و اجتماعی موقعیت و محل زیست و در نتیجه شیوهء تفکر می باشد درجوامعی که از قرن ها پیش انسان همچون کالا خرید و فروش میشدند چون جنس موءنث به دلیل خو شگذرانی های بخش استثمار کنندگان برای خرید و تصاحب انسان از دیدگاه مادی نگری شان شخصیت بحساب می آمد وقتی جامعه به رشدی میرسد که فرهنگ فئو دالی را کم کم به شکلی تازه و قابل قبول دگر گون می کند در قبال این تصاحب جنسیت ,کالا یا پول و انواع ابزار آلات قیمتی را به عنوان مهریه تثبیت می کنند و این رسم به اشکال مختلف کم کم دگر گون شده بر حسب افراد متمول یا فقیر در جامعه اجرا میشود وچون این مهربه برای بدست آوردن این جنسیت در افکار پس رو جامعه هنوز باقیست درست مثل خیلی از افکار ارتجاعی و پس روانهء دیگری که فاصله های جنسیت هارا هنوز در مخیلهء خود یدک می کشند و از بابت این تصاحب مایه ء کم و یا اصلا پولی پرداخت نمی کنند فکر می کنند نوعی زرنگی کرده اند و همین طور بر عکس دختر خانوم های دارای این افکار پس روانهء قرون و اعصار گذشته فکر می کنند که باخته و فریب خورده اند و یکی ازدلایل تن فروشی نیز ازهمینجا آغاز میشود. در صورتی که اگر انسان را از نظراحساس و عواطف و بر آورد رفع نیاز های جنسی دقیقا از نظر جنسیتی و افکار انسانی برابر بدانیم و هر دو جنسیت را در معاشقه امری طبیعی با روابط معهود تعیین شدهء قبلی شان و داشتن افکار بلند صداقت و راستی بدانیم هر دو طرف بهترین لذت زندگی را در خود تجربه کرده اند این تجربه چه به ازدواج منتهی شود وچه نشود امری انسانی بوده و گریزی از آن نیست


[+] نوشته شده توسط مجید در 15:17 | |







کونلوم

کونلوم یازدی
الیم پاییز
دیلیم قان
آل بیر اینجیم واردی دیلیم اوجوندا
چالیشیرام دوشسین دیله دیللر دن
کونلوم گوشی آداخلی دی گونه شه
هاوا دویگون نه یاغیش وار نه گونش

       (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 15:48 | |







بی پروا

بی پروا باش 
آتش افروز دل دیوانه ام باش 
تو بی پرواترین بهاری ...
 فراز امید شکوهی 
ترانه ساز نسل شکوفایی 
تصویر های شعریت را ارمغان دل تشنه ای کن 
که ابر هایش باران و باران هایش سیلی  شودسترگ
 و هرچه تاریکیست بزداید 
(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 14:24 | |







کودکیم

دلم برای بازی های کودکانه ام تنگ می شود

دلم برای هم بازی هایم تنگ میشود

دلم برای کوچه های کودکیم تنگ میشود

من خودم را در پس نیلوفران باغچه گم کرده ام 

دلم را هم 
کتابهای مدرسه ام راهم 
آه معلم کلاسم را 
آفتاب نگاهم را 
مداد های رنگیم را 
چه آسان گم کرده ام
نمی دانم شاید دلم را 
راحت می گویم خود خود مرا گم کرده ام 
خودم را شاید در لا بلای آسفالت خیابان ها و گرد ماشین ها گم کرده ام 
آنقدر ترا به جستجو نشستم خودم را هم گم کردم
باز هم چشم براه توام


[+] نوشته شده توسط مجید در 14:13 | |







شوینیسم و فرهنگ ها

آنها که با استفاده و یا با سوء استفاده از فرهنگ های جامعه دوست دارند تضاد های مهم جامعه را از چپاول گران و استثمارگران و استثمار شوندگان به نقاط روبنایی جامعه بکشانند روند سیر تکاملی جامعه را در اقوام ونژاد و زبان و دین و مذهب و ملیت ها می جویند هرچند  که نادیده گرفتن تمام فرهنگ ها از نقطه نظر پیشرفت و پیشبرد هدف رسیدن به جامهء بدور از هر شوینیسم و فاشیستی قابل مطالعه واهمیت دادنیست ولی راه رسیدن به جامهء آزاد و دمکراتیک شناخت های اصلی تضاد های اجتماعی را علم جامعه شناختی امروز بشری با تجربیات تاریخی گذار از سیتیم مدیریت جامعه به ساختارزیر بنایی جامعه نسبت می دهد  که ساختار سیستم مدیریت بر اساس تضاد های استثمار شونگان و استثمار کنندگان و کاملا طبقاطی می باشد بنا بر این تمام  تضادهای حکومت های دنیا با روابط  پیچیده تعامل و تضاد حکومت ها اعم از مناسبات تولیدی , اقتصادی و فرهنگی را نیز شامل می گردد درست به همین فرهنگ ها زبان ها و کلا روابط روبنایی جامعه مورد استیزاح و هجوم قرار میگیرد هر حکومتی که نوع معیشت  ورفاه مردمش را نادیده وکم اهمیت بگیرد اجازهء به رشدتضاد های فرهنگی را هم در رون سیستم خود دارد و رشد می دهد بسته به این که مدیریت به دست کدام  زبان و فرهنگ باشد مدیریت دست هر کدام از فرهنگ ها باشد چون نگرش به رفاه جامعه را فرهنگ عهده دار نیست و نمی توتند باشد این چنین رشد شوینیسمی بدور از ذهنیت نمی باشد سرزنده و پایدار باشید


[+] نوشته شده توسط مجید در 13:7 | |







دست هایت

دستهامان را یارای تنهایی نیست .
تنها بهانهء هستیم این است .
من با تو شکوه ترانهء سحرم .
دست گرم تو با دلم آشناست .
طپش هایم عین باور تست 
من خود خود, تو ام
در خود نیک بنگر
(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 17:40 | |







شکوفه ایم ما

در نگاه هایم 
درسکوت و خاموشیم
در بهت و تنهاییم 
در شمارش ساده ء انگشتانم 
در شکوه بارانیم
در تمام اندیشه های سرخم
نام نگاهی گرم را در انتظارم
با هم به شهر عشق بیا لحظه ای سفر کنیم
شایدکه باران نگاه های گرم مان 
دستی به دست هم بدهدباصدای عشق
احساس گرم مان به تساوی همه قسمت شود 
شاید گره دست هایمان 
پاییز را به بهاری شگفت 
شیرین پیوند زند 
ماشکوفه ایم


[+] نوشته شده توسط مجید در 13:49 | |







اسم قدیمی و اصلی " آذرشهر"فعلی

(توفار قان )

اسم اصلی و قدیمی آذر شهر امروزی است .که از نقطه نظر جغرافیایی که حدودچهل کیلو متر ی جنوب تبریز واقع شده است .
توفار در زبان ترکی اصیل معنی دیوار دارد ,و کلمه ء قان و یا گان پسوند مکان می باشد.یعنی شهری که دارای دیوار و حصارسراسری بوده است (مثل شهر "ماماقان "یعنی مکان و جایی که در آن ماما یی بوده که در کار طبابت و مامایی فعالیت داشته است یا مثل شهرگوگان که در آن محل از سفال وسایل و ابزار و آلات زندگی می ساختند که مهم ترین آن وسایل در استخر ها و آبگیر هایی بنام محلی "گول" یعنی استخربه کار گرفته می شده است "گاویر"یا"گاویر داشی "وسیله اسیت برای بستن و باز کردن به نوبت آب, آب گیریرای آبیاری مزارع و باغات )این شهر در قدیم دارای درب های بزرگی به نام"قالعا قاپیسی"بوده که اگر بسته می ماند کسی نمی توانسته وارد شهر بشود و یا خارج شود .توفار قان "آذر شهر " فارسی ساخته شده ء فعلی که در مسیر جاده ء ابریشم قرار گرفته بود هنوز هم دارای آثار بجا مانده از آن جاده را باخو دارد اسامی در های مشهور "قالا قاپیسی" به نام های "رومیان قالا قاپیسی"آشاغا قالا قاپیسی"پیرلر قالا قاپیسی و "علی آباد قالا قاپیسی نامیده میشدند.اسم آذر شهر در زمان رضا شاه پهلوی فارسی سازی شده است که هم اکنون هم اسم "توفارقان "ورد زبان خیلی ها می باشد

                            (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 11:34 | |







سکوت سرد تو

به اشک های شرابیم هرگز نمی اندیشم...

به اینم که چگونه

به باور تنهایی اندیشه های سرخم

سکوت سردت ,

سالهادر درون سینه ام ..
.
... جا خوش کرده است...

مرا در یاب .. بشکنم که شرابی شوم .

من به شکست تو زنده ام ای دوست

                         (مجید)

[+] نوشته شده توسط مجید در 3:2 | |







توفارقانیم

آنا یوردوم


توفارقانیم


مهربانیم


عزیز جانیم باغی قانیم


گوزون آیدین


"ایشیق " گلیب سنه قوناق


ایشیق لانیب هاوادور باخ؟


نه یاتیب سان آیین سایین ؟


چاغیر گلسین تربیزونن ال دایاغی ستار خان لار عموغلی لار


نه گوزل دی بو یغناقلار


یری وار کی شن لناق


آلقیش اولسونهامی میزا


بو گونومیز بویله دوران


بیر سوزوم وار اورگیمده


دیله گلمز من دسم ده


آما نیلیم دیل ده گلسه سوزه سوا


کونول دمیر


اورگیم دن دامجیلییان قان دامجی لارهرادان دی


دیل دمه سه باخیش دییر


نه کچیب دیر بیزیم ائله


"توفارقانلی عاباسیم " نان سوروش بیزیم


یوردومیزین امگینی ایسکینی


آراز بیزه کورکم لی بیر خاطره دیر


ایللر بویی قوی آرخایین آرخاین آراز


آییر ماسین ائلیمیزی ائلیمیز دن


چوخ گئجه لر سحره جن یاتمامیشام


دامجیلن اولدوزلاری گوزلریملن داملامیشام


سونرا دونیب هایلامیشام


دان اولدوزی قیزیل اولدوز یدی قارداشهایانداسیز


نیه بس کی سوزلریمی دینله میسیز


نسیمی سن هایاندا سان


بابکیم گل ایمداده سن


یئنی دن بیر دوران اولسون


چنلی بئلین دلی لری داغیلیبدی


کوراوغلی لاپ تک قالیبدی


اولکیه بیر تالان گلیب


چیچکلریم بوغولوبدی


لاله لرین رنگی دونیب


سوسوزلیق دان سارالیب دی


سویوق کولک بوران قلردی


سویوق لوق بیز دن ال چکمیر


سوز سایدیق جان ائوویج لاریم دولدی بوتون اولدوزلادان


اولدوز لارین ان پارلاقی منه گولوب بویله ده دی


نه سئولی سن یانیق یانیق


 نه پارلی سان اینجی اینجی


ایله بیل کی گورمه ییرسن ایستی لیقی


اوله بیل کی اونود میسان سن بیرلیکی


ال بیر لیک لیق دن طوفان قوپار


دنیز دن دالقا قوزانار


چیچکلر قار آلتین قازار


سل سو سسی باش قوزاییب شاقیل دییار


دره لر ینه ده دولار


نسیمینین انتقامین سئلر قایالاردان آلار


قارداش لیقی یولداشلیقی ائلیمیز ینه باشلیار


آلقیش سسی دام دوواردان باش قوزییار


بولاق سسی  شلاله لرمانی چالار
تولکی چاقالقاچارگئدر


ائله ایستی نفس گلر


بابلی بابین تاپیب گولر


قارقارلار آغا بورونر


قناره لر ماهنی لارین خوشجا چالار


لاله بیزه قوناق گلر


الده سازی دیلده سوزی خوش آوازی


زلف کمدین اوینادار


یاناق لاری قوخ قیزایار


دوداق لاریندان بال دامار


طوفارقانیم شانلی یوردوم  قیز اوغلانون ال اله دی


لزگی رقصی ولوله دی


آذربایجان گوزون آیدین سن دئین دی
 
                               (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:6 | |







در تداوممطلب ارسالی ازmajidaidin

 

  1. درتداوم عشق عمیق مانده ام

    کو نمی بردم به شهر شور می آلود نگاه ها مرا

    اکنون که سبز نیم پس کیم چیم

    گویا که در پس آیینهء نگاه تو اسیر مانده ام 

[+] نوشته شده توسط مجید در 21:23 | |