نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





تولد

  1. من با تو متولد می شوم
    با تو خودخود خدا می شوم
    عاشق می شوم
    رنگ سرخ دست در دست
    هم بودن را
    غنودن را
    در رویایی شیرین
    هم آغوش می شوم
    با دلم بیشتر سخن
    بگوی شاعر...
    من در تو با تو متولد می شوم
    می بارم
    آفتابی نگاهت می شوم
    سبزترین سبز بهار عشق
    باز هم سخن بگوی
    تولدی نو را مژده ده
    من عاشق عاشق شدنم
    (مجید)

[+] نوشته شده توسط مجید در 4:36 | |







پورشه

  1. مامان عزیزم ؟ سمیه خیلی وقته که نون خریده آورده دوبار توی توستر گذاشته ساعت دهه دیگه پاشو بیا صبحونه توبخور ..

    _مامان دیشب تادیر وقت داشتم فیلم میدیدم دیر خوابیدم الآن میام

    _جون مامان جون سمیه میخواد بره  باهاش کاری نداری؟

    _نه مامان بزار بره ..راستی تا نرفته بگو بیاد دستی به این آت آشغال ها بکشه انگاری خاک نشسته روشون دیروز یادم رفته پنجره رو ببدم

    باشه تو حالا پاشوبیا..

    _مامان راستی من این زانتیا رو نمی خوام  به بابا بگو اینو واسه خودش ور داره گلگیرش هم یه خط افتاده

    _باشه پاشو بیا بابات هم خونه اس خودت بهش هر چی دوس داری بگو

    مه آفرید از تخت خوابش بیرون می آید و دستی به سر و سر و صورتش می کشد و توی آینه به خودش یه نگاهی می کند به خودش یه دهن کجی میکند پوز خندی می زند سلانه سلانه میاد پیش باباش

    _سلام بابا امروز خونه ای .. بابا چه خبر شده

    _هیچ خبری نشده تو که همیشه خوابی خب انگاری با زانتیا خوب نیستی ؟

    _نه این چیه دیگه همه جا پره از زانتییا اصلا ازش هیچ خوشم نماددش

    _خب چی دوس داری واست بخرم ؟ببینم لامبورگنی دوس داری یا پورشه یا...

    _آره همون پورشه خوبه

    خب پاشو بریم واست بگیرم به شرطی که اول صبحونهنوش جان کنی بعد..

    _نه اول پورشه بعدش همه چی

    _تو که مثل مادرت همیشه لجبازی دیگه .. آماده میشی بریم؟

    - مهافرید تو که دیگه بچه نیستی ها ما بهت بگیم صبحونه بخور حموم کن ... تو فردا به سن 22 میرسی ها واسه خاطر روز تولدت باشه هر چی بگی چشم .

    دو روز بعد مهافرید انگار یک اسباب بازی جدیدی واسش اومده باشه با ماشین پورشه اش ور میره انگار باهاش دارد بازی میکنه خیلی خوشحال داره به نظر میرسه ... به خودش میگوید خیلی پرشتاب و شیکه ... وای پسر پشت این ماشین من چه شکلی میشم؟ کسایی که برم با این شتاب ماشینم همه میزنن کنار ...

    صد آفرین هزار باریکللاه به آلمان لامسب چی درس کرده ؟

    گوشی مبایلشو بر میدارد و به دوستش زنگ میزند

    _الو بهزاد؟ کجایی آره تبریزم هیچی بابام واسه تولدم یه پورشه خریده داشتم می رفتم بیرون یه گشتی بزنم میای باهم باشیم؟ هیچی بابا میگف دوو خورده ای بهش داده

    اه تو هم که همیشه یا دربندو درکه ای یا ویلای شمال .. یا ... باشه فردا می بینمت مرسی....

    مه آفرید شوق و شور تازه ای انگار توی کله اش بوجود آمده باشه امروز دیگه از سمیه متنفر نبود بخودش میگفت کلفت جماعت زیاد هم آدم های بدی نیستند ها اگه سمیه نبود چه کسی گلدون های باغچه را آب میداد چه کسی لباس هامو اطو میزد نون خریدن و گرد گیری و کار های دیگه .. دیگه سر سمیه دادنباید بزنم توی باغچه چه قدر گلها قشنگ شدن؟

    خوش به حال سمیه همیشه با این گلها ور میره و لذت میبره دنیا خیلی زیباس

    آنروز مه آفرید زود تر از هر روز خوابش برد صبح هوا با طراوت [اصی بود نم باران در هوای نیمه مه آلود جلوه ء خاصی داشت و مه آفریدپورشه ء خود را سوار شد و با نشاط خاصی بیرون رفت اتوبان کسایی تقریبا ساکت به نظر می رسید و مه آفرید با پورشه ء خود غرور خاصی پیدا کرده بود سرعت صدوپنجاه و کم کم بیشتر شد.

    _ _چه جالب و راحت اینهم 200 تارو راحت؟؟ .. برین کنار بینم ..

    و یک ساعت بعد.. در یک بیمارسان.. که فقط ساق پایش یه مختصر مو بر داشته بود ..

    _بابا ماشینم داغون شد . من از این زانتییا اصلا خوشم نمیاد که نمیاد همش تقصیر اون زانتییا بودهی جلو من مانور می داد نخواستم بهش بزنم از جاده منحرفم کرد و...

    خب پسرم پیش میاد دیگه.. اصلا فکرشو نکن خودت که سالمی کافیه فردا واست یکی دیگه قشنگ ترشو می گیرم مشگلی نیس

    و فردای اونروز مه آفرید بود و یه ماشین نوی دیگه ءپورشه

[+] نوشته شده توسط مجید در 14:0 | |







سئنی سئویرم

دمیشم سنی سئویرم 

ینه ده منیم چون ماهنی چال

کیپلیکلرون آراسیندان

باخیشلارونلا

دوداقلارونلا

یاناقلارونلاینه ده ماهنی سوز 

سینیخ کونلوم سازی 

سنون سنون کیپلیک مضرابلارونلا کوکلنور

قیزیل گول ماهنیسین ینه ده اوخو

آل باخیشلارووا حیران قالمیشام

تانری دان گیزلیجن گل بیر اوخویاق

ال لرون ال اله بیر ده اوینویاق

الووی ور منه بی اود قالییاق

                (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 12:1 | |