هوای با تو بودن دارم ای دوست .. . نمی دانم صدای سکوتم را میشنوی؟ باران طپش های کلامم در دونه دونه الف بای نوشته هایم جاریست نوای موسیقی گفته هات و نوشته هات عطر افشانی می کنند هر از چند گاهی ؟ باز هم آوایی و آوازی نغمهء ساز ی ؟ شاید سروده هات را به کلام پاسخنی به شکوه بارانی بشود مزین کرد هر گز کلام رسای احساس درونی تنگ نبوده است ترانه سرای دلم بادلم بیشتر سخن بگوی آشفته تر از همیشه پیوسته تر از هر سکوت پلکهای چشمم برای آمدنت هی می پرند و بامدادان صدای خورشید رهایی از نگاهت سرازیر می شود
(مجید)
نظرات شما عزیزان:
|